شهیدچمران
درحسرت دیدار تو آواره ترینم…هرچند که تا منزل تو فاصله ای نیست….
اللهم عجل لولیک الفرج…
یک…دو…سه…ساعت 12 آدینه…اینجا دل تنگی است…به وقت بی قراری…
تیک تیک …لحظه به لحظه…منی که تنها وسرگردان بودن ها ونبودن ها…
وهمان کوله پشتی خالی…وکوله بار نداشته ها…وتویی که نیستی…
ویک حافظ دردست….وفالی که هرشب به یادت میگیرم…
وحافظی که سال های سال است میگوید:یوسف گمگشته بازآید…
ونمیدانم چرافال های حافظ هم دیگربرای دلم مرهم نمیشود….
البته هستی…این منم که شاید نیستم…درباغ…وگم شده ام درگیر ودار زندگی…
ودلی که دل تنگ است…بیشتر آن وقت هایی که بدی می بیند…تنگ میشود ومیگیرد…
که اگر تو بودی…شاید نه دلی میگرفت ونه اشکی روان میشد ونه محبتی پرپر…
به آدینه میرسیم….وبازهم
خطر ریزش اشک…..
دل نوشته ی امشب برای بانوی خوبی ها…
چه غریبانه بود رفتنت….وچقدرزودبود…چقدرزودبودرها شدنت…
امارفتی وکوچه هادیگرنه بوی یاس می دادند ونه دیگرجوان مردعالم نگران غصه هایت بود….وزخم هایت….
همان زخم های پشت دیوار…
رفتی وگل یاس خانه پژمرد….پر پرشد….ودیگرسال هاست که دیگربوی یاس نمی آید….
الا اي چاه، يارم را گرفتند
گلم,عمرم,بهارم,را گرفتند
ميان کوچه ها با ضرب سيلي همه دارو ندارم را گرفتند
شهادت جانسوزیگانه بانوی عالم ریحانه النبی تسلیت باد التماس دعا
آخرین دست نوشته ی دکتر مصطفی چمران می باشد که چند دقیقه قبل از شهادت آن را نگاشته است:
ای حیات! با تو وداع می کنم، با همه ی مظاهر و جبروتت. ای پاهای من! می دانم که فداکارید! و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت_صاعقه وار_ به حرکت در می آیید; اما من آرزویی بزرگ تر دارم.
به قدرت آهنینم محکم باشید. این پیکر کوچک; ولی سنگین از آرزوها و نقشه های و امیدها و مسئولیت ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید. در این لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید. شما سال های دراز به من خدمت ها کرده اید. از شما آرزو می کنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه، ادا کنید.
ای دست های من! قوی و قوی تر باشید.
ای چشمان من! تیزبین باشید.
ای قلب من! این لحظات آخرین را تحمل کن.
به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه ی شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید. من چند لحظه ی بعد به شما آرامش می دهم; آرامشی ابدی.
چه، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد